ای که بی تو خودم و تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
یادم چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه غربت تو قد صد تا قصه بود
یاد تو هرجا که هستم با منه داره عمر منو اتیش میزنه
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاست اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصه های تو
اگر گوش باز کنی خواهی شنید
گه آقای عالم امام زمان نیز همچون جد مظلومش
ابا عبداله حسین (علیه السلام) فریاد می کند:
(( کیست مرا یاری کند ))
دو تا گربه یه غذا پیدا کردن تا آمدن بخورن یه گربه لاغر مردنی آومد
وبهشون گفت:
-آهای غذاتون را می دین به من یا اینکه...
گربه ها خندیدن وگفتن که برو بابا مردنی ما تو را فوت کنیم می چسبی به دیوار...
گربه لاغره هم پرید وگربه ها را با غذا شون یه لقمه چپ کرد.
یه گربه که شاهد ماجرا بود با ترس ولرز از گربه پرسید
-تو چه طور این کاررا کردی ؟
گربه گفت : پدر اعتیاد بسوزه من پلنگم!!!اعتیاد
یک روز دو تا تریاکی نشسته بودن وداشتن سیگار می گشیدن.
یگشون گفت:
اشغر جون دعا کن یه ژلژاه بیاد تا این خاگشترشیگارماروبنداژه ژمین!!!